یه روز رفتیم فردوسی، من داستانای شاهنامه رو خیلی دوست دارم
مامانم برام کلی کتاب رستم و اسفندیار گرفته که توشون هفت خان رستم هم هست
من خیلی سیمرغو دوست دارم و حتما باید مامانم برام کتاب قصه هارو بخونه
تازه توی موزه فردوسی هرچی شکل رو دیوار بود من قصه اونو بلد بودم چون قبلا مامانم برام خونده بود. همون روز ظهر رفتیم پارک کوه سنگی خیلی خوش گذشت.
یه روز رفتیم موزه توی موزه امام رضا(ع) همه چیز بود. اینم عکس ضریح قبلی امام رضاست که الان توی موزست.
خیلی خوش گذشت، یه چیز جالب که اونجا بود شیطان دریا بود که من باهاش عکس گرفتم.
برای دیدن بقیه عکسا و شیطان دریا برید ادامه مطلب...
ممنون
ادامه مطلب ...ما رسیدیم مشهد توی یه هتل .
بعد من فهمیدم که صبح و ظهر و شب می رفتیم زیارت امام رضا علیه السلام و نماز
یه بار با بابام رفتم حرم جامهری خالی بود من دست کشیدم توی اون و بو کردم خیلی بوی خوبی داشت.
از امام رضا خواستم که کمکم کنه خلبان بشم
ادامه مطلب ...صبح روز دوم امامزاده حسین طبس برای نماز و صبحونه بودیم اول رفتیم زیارت،
جائیکه ما می خواستیم صبحونه بخوریم یه حوض بود، علیرضا کوچولو دوست داشت بره کنار آب، من بردمش توی حوضی که دوتا هندونه توش بود بعد یکم آب ریخت رو من. بعد بابای علیرضا اومد بردش منم رفتم دنبال بچه ها گفتم بریم تو آب ، هممون با هم رفتیم توی آب خوش گذشت
بقیه عکسها در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...می خواستیم بریم مشهد رفتم جوجه هام رو گذاشتم خونه بابا جون چون مامانم نذاشت باخودم ببرمشون.
رفتیم اداره بابا سوار اتوبوس شدیم و راه افتادیم به سمت مشهد.