پسر کوچولو

خاطرات من و خانواده و دوستانم

پسر کوچولو

خاطرات من و خانواده و دوستانم

پارک

یه پسر عمو دارم اسمش امیر حسینه ، دیشب باهم رفتیم پارک انقد خوش گذشت 

 

باهم رفتیم سرسره بادی ، مامانم تو ماشین گفت که اول نباید شام بخوریم بعد بریم پارک بادی چون بالا می آریم

 

برای همین وقتی رسیدیم پارک ،ما اول رفتیم پارک بادی ، اونقد سر خوردیم که زنگ خورد . بعد هممون پریدیم بیرون. بعد شام خوردیم و من رفتم اسکیت بازی کردم. 

 

اومدیم سوار هلیکوپتر شدیم بعد با هم رفتیم خونه. امیر حسین اومد تو اتاق پیش من خوابید .کلی شیطونی کردیم و نمی خوابیدیم ، نفهمیدم کی خوابم برد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد